دوشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۴

شب

شبهایی هست که باید جبرانِ زمانِ کمِ روز را بکنند. شبهایی که روزهایشان برای یافتن راه جدال تازه با سرنوشت، به جایی نرسیده ای، شبهایی که خدا را فارغ نمی گذاری در یگانگی خداییش و آنقدر می مانی تا برش یقین شود تو را ازجنس خودش آفریده. خداگونه ای تو این شبها.
دولت آبادی در کلیدر آرامش خدا را در شب زیبا توصیف می کند:
"هنگام که تو برهنه در بستر خفته ای، با عصمت کودکان درآمیخته ای. خواب، نیایش ِ خاموش است. نیایش ِ بودن. چرا که در این دم، تو همانی که خدا را پسند می افتد! تسلیم، تسلیم! معصوم و بی دفاع. خدای کهن، همین را می خواهد. برهنه، بی سلاح، بی دفاع، بی هیچ کنشی. بدین هنگام خدا تو را دوست می دارد. چرا که به هست، نیستی. خاموشی تو، امان و یقین بر پهنهء وجود، دو خدای نگنجد! "

هیچ نظری موجود نیست: