دوشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۶

4)كمپين نوشت/ چه كسي سخنگوي كمپين است؟

طبق تعريف اوليه كمپين، هر كس كه بيانيه تغيير براي برابري را امضا كرده باشد، جزء اعضاي كمپين به حساب مي‌آيد. و هر كس كه در روند جمع كردن امضا سهيم باشد، جزء داوطلبان كمپين محسوب مي‌شود. با اين تعاريف كلي مي‌شود تخمين زد كه تعداد داوطلبان كمپين چيزي بيش از 500 نفر است: تمام كساني كه در كل ايران و نه فقط تهران با گذراندن كارگاه آموزشي مشخص در حال جمع آوري امضا هستند. بدون اينكه تعداد مشخصي از كل كساني كه فقط از طريق اينترنت بيانيه را گرفته و امضا جمع مي‌كنند و ايرانياني كه در خارج از ايران داوطلبانه دارند تلاش مي‌كنند، در دست باشد.
همچنين كمپين با اصرار بر اصول دموكراسي حداقل مطالباتي را مطرح كرد كه خواست اكثريت زنان ايران بود و همچنان با تاكيد بر همين اصول پيش مي‌رود و يكي از عوامل موفقيتش هم به نظر من دقيقن همين اصرار است.
حالا با در نظر گرفتن اين تعدادي كه هميشه به طور دقيق نمي‌شود در نظر گرفت و نيز با توجه به اصل دموكراسي، ‌كمپين ناچارن نمي‌تواند مثل يك سازمان يا يك NGO يا حزب يا چيزي شبيه آنها باشد. به تبع كسي نمي‌تواند ادعا كند كه نماينده كمپين است، چون نمايندگي فقط وقتي معنا پيدا مي‌كند كه تمام اعضا يا دست كم تمام داوطلبان به هر روشي نمايندگي يك فرد را تاييد كرده باشند. اين ماجرا از همان روزهاي اول كمپين مطرح و مشخص شد. اما چيز ديگري هم كه در همين راستا قرار مي‌گيرد اما هنوز به طور واضح بيان نشده، داشتن سخنگو است.
با استدلال مشابه كمپين نمي‌تواند سخنگوي خبري يا چيزي شبيه اين داشته باشد. چون سخنگو هم توسط كل افراد بايد انتخاب بشود و طبق سياست‌هاي هر جايي كه سخنگوييش را به عهده دارد پاسخگو باشد و در رسانه‌هاي خبري و افكار عمومي جوابگو باشد. بنابراين موضوع مهم و مورد تاكيد اين است كه اگر كسي از داوطلبان كمپين با رسانه، خبرنگار، يا هر محل سوال‌كننده‌اي مواجه مي‌شود، تنها موضعي كه مي‌تواند ازش صحبت كند، يكي از چندصد ‌نفر داوطلبان كمپين است و نه چيز ديگر و در مورد سياست‌هاي كل كمپين يا اطلاعات جزئي آن فقط از منظر شخصي خودش مي‌تواند صحبت كند. و باز اين تاكيد بايد در صحبتها يا نوشته‌ها يا بحث‌هايش واضح و موكد بيان بشود.
اين موضوع وقتي طرف سوال‌كننده، خبرگزاري باشد كه حكومت رويش حساس است، يا شبكه تلويزيوني كه شايد وجهه چندان اسلامي و معتقدي ‌شبيه به آنچه كه اكثر مردم مي‌پسندند ( و به خصوص خارج‌نشيناني كه مردم معتقدند از بيرون گود براي ايران دستور صادر مي‌كنند)، يا به طور خاص خبرنگاران غير ايراني ( كه اصولن حكومت با يك توهم توطئه هر چه كه از طريق آنها بيان بشود را براندازي محسوب مي‌كند) و مانند اينها بسيار مهم‌تر مي‌شود. چون در نظر نگرفتن اين جايگاه در مواجهه با چنين شرايطي به راحتي كمپين را دچار آسيبهايي مي‌كند.
ممكن است گستردگي كمپين و اين ويژگي بارز كه تعلق به هيچ فرد، گروه يا ايدئولوژي خاصي ندارد را دچار ترديد كند در انظار عمومي و همچنين ممكن است بهانه‌هاي بيهوده حكومت براي برانداز و مخرب خواندن اين جريان را افزايش بدهد. در بهترين حالت بدون در نظر گرفتن تمام اينها،‌حتي اگر يك نفر احساس كند كه كمپين شبيه اين شخصي است كه دارد راجع بهش صحبت مي‌كند و اين باعث دوري و نپذيرفتن جريان و سيل وسيع خواست تغييرات قانون بشود، همان لحظه كمپين دچار مخاطره شده است.

***توضيح: اين موضوع وقتي به طور پررنگ به ذهنم رسيد كه در جريان آشنايي و دوستي با يك خبرنگار خارجي بودم. اصرار داشت مطالبي را در مورد جزئيات كمپين بگويم كه از نظر خودش در سايت به صورت حقيقي مطرح نشده است و در مقابل امتناع من و ارجاع دادنش به مطالب سايت، اصرار غرب براي كمك به ما در مقابل مخاطرات حكومت را مطرح مي‌كرد.
صادقانه بگويم، دوستي من با او و نيز تلاش و اشتياق باز صادقانه‌اش من را دچار چالش جدي كرده بود كه درنهايت با رويكردي كه در بالا توضيح دادم، باهاش صحبت كردم. و البته او هم در نهايت تلاش بسيارمان براي استقلال اين جريان از غرب را تحسين كرد.

هیچ نظری موجود نیست: