پنجشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۴

زن = .... ؟

1 ) بعد از عقد متوجه می شود که دختر باکره نبوده است. اختلافشان بالا می گیرد و طلاق.
به دلایل طلاق کاری ندارم. به درست بودن یا نبودن پنهان کردن یا حتی فقط نگفتن گذشته هم کاری ندارم.
فقط جالب این است که به نظر میآید مهمترین موضوع زندگی در اینجا موضوع جنسی است. واقعا این خیلی مهم است که یک زن و فقط یک زن، تجربه جنسی قبل از ازدواج نداشته باشد؟ یا اگر هم داشته با جراحی خودش را تبدیل به آدمی کند که گویا تجربه نداشته است؟ یا جوری تجربه کند که فتح این قلعهء لعنتی در آخر فقط نصیب همسرش بشود؟
هر چه بیشتر به موضوع فکر می کنم، کمتر دلیل انسانی درش می بینم و بیشتر و بیشتر نیازهای خودخواهانهء حیوانیش را پیدا می کنم.
2 ) مطمئن بودم اگر ببینم به هم می ریزم، اما نمی دانم چی را می خواستم بدانم که هر جور شده است دیدم. با اینکه دو ساعت تو برفها راه رفتم تا سرحال بشوم باز تمام شب خوابهای آشفته ای می دیم. چطور می شود یک انسان، یک انسان دیگر را آنقدر با سنگ بزند تا بمیرد؟
3 ) زنان عربستان، مانند مردهایشان می توانند در ورزشگاه باشند و تیم ملیشان را تشویق کنند. در عوض رئیس جمهور منتخب به جای هر کاری برای نصف جمعیت کل کشور، می گوید که مخلص همهء خانمها است.

هیچ نظری موجود نیست: