شنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۵

بي‌تفاوتي

يك بار رو زانويم زمين خوردم. درد داشت خيلي زياد. دوباره و سه باره و چند باره روي همان زانو زمين خوردم هر بار درد داشت خيلي زياد.

حالا زانو قسمتي از عصبش را، حسش را، از دست داده است. ديگر زمين كه مي‌خورم دردش كم است. اما نسبت به زانو بي‌تفاوت شدم. ديگر نمي شود براي كوه و دوندگي و پياده روي طولاني رويش حساب كرد. ديگر زانو برايم اهميت ندارد. هيچ اهميتي.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر پرستوی عزیز
من رو ببخشید که چند روز به آکواریوم شما نیومدم... محبت دارید که همیشه سر می زنید...
دادگاه دستم برگزار نشد... ولی اتهامات جدیدی رو مثل توهین به افکار عمومی بهش نسبت دادن... ولی خدا رو شکر کامبیز نوروزی عزیز واسش دفاعیه ی محکمی نوشته بود هر چند خودش نیومده بود! تا دو سه ماه دیگه باید صبر کرد...
راستی من هنوز سر قول خودم هستما! قرار بود بیشتر توضیح بدید!
بقیه حرفا برای بعد...
امیدوارم که زانوتون خوب بشه... منم زانوم یه کم گیر می ده ولی تحملم می کنه!
یا علی

Parastoo گفت...

حالا اگر به جاي زانو، شخصيت آدم را بگذاريم چي؟

ناشناس گفت...

منم طوری نوشتم که هر دو منظور را بدهد!!!!