جمعه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۶

به زنان نوني شهرم!

وقتي با آدمهاي انتقاد‌پذير و هوشمندي طرف مي‌شوم، كه نه زمان را از دست مي دهند، نه يك كلمه از حرفهاي تو را، و نه انرژيت را، حاضرم تا آخرين توانم هر چه اشكال گرفتم را از نو بسازم و هر چه در ذهنم و در توانم و در سوادم دارم براي اين سازش بيرون بكشم.
تفاوت بزرگ فعالان جنبش زنان(به ويژه زنان و نه مردان مورد نظرم است)، با جنبشهاي ديگر اجتماعي كه عمدتن توسط مردها چرخانده مي‌شود( به خصوص كه من خوشبختانه جنبش دانشجويي را سالها از نزديك لمس كردم و بازمانده‌هاي جنبش كارگري دو سه دهه قبل را هم مي‌شناسم):
يكي اين است كه زنها، به خاطر پيشينيه تاريخي سرزنش شنوي طولاني‌مدتشان، راحت‌تر مي توانند بدون اينكه رگهايشان ورم كند و صدايشان بم بشود، انتقاد بشنوند. و باز به خاطر تيزهوشي زنانه‌اي كه در اينگونه موارد به لطف تاريخ پيدا كرده‌اند، سريع مسيري را پيدا مي‌كنند كه منتقد را به قول... از آن خودشان مي‌كنند، (چيزي كه در دموكرات ترين مردان هم در رفتار ريز و خصوصيشان بي‌عيب و نقص نمي‌ماند هرگز و راحت به چشم مي‌آيد.)
دوم اين كه به دليل ضعيف‌بودن در تاريخي طولاني مدت و صلح‌طلبي كه گاهي به اشتباه و يا شايد هم با برداشتي درست جز خصلتهاي روانشناسانه‌ي زنان نام برده مي‌شود؛‌ در آرامش و صلح و يا بهتر بگويم در زمينه مي توانند تغييراتي اساسي ايجاد كنند، بدون اينكه در دل مخالفان سرسخت ِ تغيير، آب تكان بخورد.
گرچه اين خصوصيات از پيشينه‌هاي نابرابري مي‌آيد، اما سازگار شدن با آنها و به كاركرد بهينه‌رساندنشان هم كاري است كه حالا باعث برتري خصيصه‌هاي در زنان شده است. انتقاد پذيري مسالمت‌جويانه و صلح‌خواهي.
نمي دانم اين دوره تاريخي در كجا ثبت خواهد شد. اما وظيفه‌ام بود كه در كناري بنويسم كه زناني هستند چنان آرام و صلح‌طلب و چنان باهوش كه خواسته‌هايشان را با تمام زندگيشان معاوضه مي‌كنند. و زناني هستند چنان قدرتمند و چنان زيرك و انتقادخواه، كه هوش و تواناييشان را با پذيرفتن انتقادها افزايش مي دهند.

هیچ نظری موجود نیست: