یکشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۷

محبوبه، محبوب، محبو، محب، مح، م

محبوبه بعد از هفت هفته بازداشت بودن، بدون اینکه تفهیم اتهام شده باشد فردا دادگاهی می شود نمی دانم از این بدوی تر هم وجود دارد یا نه؟
اضطراب دارم. خوابم نمی برد. گرچه محبوبه حتمن آرامش بیشتر است. مثل وقتهایی که مورد هجوم انتقادها بود و من بیش از او عصبانی می شدم.

زیاد مهم نیست که طرف آقای مهندس باشد یا زنجیر گردان سر کوچه، نفس اسید پاشیدن یکی است. مالی که به دست من نیافتد، نباشد بهتر...

زیاد مهم نیست که تو پیشنهاد غیر کاری خود طرف را نپذیرفته باشی، یا کسی را که جای پسر او است، به هر حال وقتی در عوض در کار سرت جبران کنند، یعنی امنیت روانی و امنیت کاری نه تنها وجود ندارد که حتی برای تو تعریف هم نشده است...

دارم آب دیده میشوم. ازم چیزی بماند، یا نه...!

هیچ نظری موجود نیست: