پنجشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۰

تفاوتهای دهه های عمر

همهء جنس دوم سیمین دوبووآر را تو اتوبوسهای دپوی شرق تا خانه، ترم دوم  دانشگاه، چه سالی؟ 78- 79 خواندم.
ایستاده یا نشسته می خواندم و حتی نوت برمی داشتم. نمی دانم این یادداشت ها هم به دردشان می خورد که بردند یا ...؟

حالا تو ماشین می نشینم، اگر من رانندگی نکنم، باید تمام مدت روبرو را نگاه کنم و بالا پایین هم نشوم و شیطانی هم نکنم و جاده زیاد کج و معوج نشود. به روحیه هم هیچ بستگی ندارد. تو اوج خوشی سفر یا در راه مهمانی و خوشی و عروسی، یک کم سرم کج و کوله بشود باید منتظر تهوع های پشت هم باشم. رانندگی هم بیشتر از یک ساعت باز عواقب خستگی و ... خودش را دارد.

می گویم خیلی دلم مسافرت می خواهد. می گوید من هم همین طور و این را جوری می گوید که می دانم حجم خستگیش خیلی واقعی تر از خیلی حرفها است...
به دیوار نگاه می کنم و مدام سکانسهای فیلم لیلا تکرار می شود.

هیچ نظری موجود نیست: